شکل گیری فرهنگ قسمت ۳
تهیه و پژوهش از ظاهر دقیق تهیه و پژوهش از ظاهر دقیق

 

3 - کشاورزی و اقتصاد مالداری

از برکت استعمال آتش و اختراع نیزه و کمان، انسانهای اولیه تغذیه خویش را متنوع ساختند و آموختند که از خود در مقابل سرما، گرما و غارتگران دفاع نمایند. زندگی ایشان مر حله به مرحله طولانی تر میگردیدند که در نتیجه آن در شمار نفوس جهان افزایش بعمل آمد.

باساس ارزیابی علما، اگر تعداد انسانهای آسترالوپیتکوس سه ملیون سال قبل به 1 ملیون میرسید، تعداد انسانهای مغاره نشین 8 هزار سال قبل تقریبآ به 5، 5 ملیون انسان میرسید. شکارچی باستان مجهز شده با کمان، تیر و نیزه میتوانستند زیادتر به شکار حیوانات بپردازند و در جهت تخریب طبیعت عمل نمایند، حیوانات روز بروز نایاب میگردید، سنگهای سودمند که برای تهیه افزار کار استفاده میگردید به مشکل یافت می گردید و پرابلم موجودیت انسان اولیه درمعرض خطر جدی قرار میگرفت.

باالاخره، تجربه هزارساله و دانستنی های تعمیم یافته در مورد جهان ماحول راه خروج از حالت پیچیده را پیش گوئی نمود. انسان اولیه نه تنها از طبیعت بهره برداری نمود، بلکه ثروت های آنرا دوباره احیاء و استقرار بخشید. انسانهای اولیه از بسیار سابق متوجه شدند که دانه نباتات که در زمین سست و نرم ریخته بود، بعد ها دوباره میروئید. همچنان ایشان درک نمودند که حیوانات کوچک یافت شده را درجریان شکار نبائیست به قتل رسانید. انسانها بطورآگاهانه به کاشتن گندم، اهلی کردن حیوانات آغاز نمودند. درعصر میانه سنگی سگ را اهلی ساختند. سگ رفیق خوب و وفادار انسان در هنگام شکار و محافظ مطمئن مسکن بود.

در نقاط مختلف جهان، حیوانات و پرنده های متنوع اهلی گردیده است. مثلآ درچین، سگ، خوک، مرغ، مرغابی و قاز، درهند گاو وحشی، پیشک و مرغ، در آسیای جنوب غربی گوسفند، بزغاله، گاو، اسپ، شتر اهلی گردیده بود. حیوانات خانگی برای انسانها گوشت، شیر، پوست و پشم میداد.

شکارچیان کوچی و زمینداران مسکن گزین

عالم بنام آ. توین بی دومرحله رادرایجاد اقتصاد زراعتی و مالداری تفکیک نمود :

" درمرحلهءاول خشکسالی، کوچیها (اجدادماقبل زراعتی) از شکار به مزرعه عبورنمودند و شکار را به یک هنر و صنعت کمکی تبدیل نمودند و درمرحلهء دوم بحران خشک سالی، تمدن پاتری ارخی-عشائیری با شدت تمام وارد صحنه شد و خود را در زندگی با شرائیط عیار نمود که در آن نه زمینداران و نه شکارچیان قادر بودند حضورموجودیت نمایند. "ص 28

اهلی ساختن حیوانات، گزارازشکار به اقتصاد زراعتی و زندگی جمعی (ساختمان خانهءشمع) بنام «انقلاب سنگی» و یا«قرن نوسنگی» مسماگردید.

(گزاربشکل زندگی جمعی منجر به پیدایش اقامتگاه دائیمی (قریه) گردید و محل اقامتگاه باعث گردید که انسان برمحیط ماحول تاثر ثمربخش داشته باشد. اقتصاد تولید شده تا حدود مناسبات انسان را دررابطه با طبیعت انسانی نمود. مثلآ دررابطه با کشتارحیوانات دلسوزی و غمخواری بوجود آمد. اما پرورش حیوانات بمنظورتغذیه بمثابهء هدف نهائی و بدون شک پا برجابود. )

آری. . . . در حدود40000 سال قبل از میلاد، انسانها درمغاره ها زندگی مینمودند و بکمک سلاحهای سنگی دست به شکار میزدند. درشرق نزدیک، انسانهای اسکان شده تقریبآ بعد از 30000 سال به جمع آوری دانه ها آغارنمودند و گندم میکاشتند. حیوانات وحشی سست مهار اول اهلی گردید. این انسانها خانه های را ازگل اعمار مینمودند و دراین خانه ها مسکن گزین می گردیدند و به کشت و زرع میپرداختند. آنان ظروف گلی میساختند و بافتن کتان را آموختند.

فرهنگ ازکلمهءلاتینی "نیولیت " سرچشمه میگیرد که معنایش در ترجمه "کشت وزرع کردن" است که درآن زمان کاشتن نباتات بمثابه فرهنگ کشاورزی آغازگردید. البته این فرهنگ مادی است، اما فرهنگ معنوی در رشد او تآثر بسزای داشت.

پس، در عصر نو سنگی، انسانهای اولیه بتدریج از فراهم آوری (زندگی جمعی) و شکار به مزرعه و مالداری گزار نمودند. همین گزار را باستان شناس انگلیسی گوردون چایلد سالهای (1892-1957) " انقلاب نو سنگی "نامیده است. کشاورزی در زمینهای با شرائیطهای نسبتآ مساعد مروج گردید: اقلیم گرم و خاک حاصلخیز. چنین زمینها بنام "هلال حاصلخیز" مسما گردیده بود. درآن نخود، گندم سیاه و گندم میکاشتند. در سواحل دریایی (رود زرد) ، درچین هفت هزار سال قبل به کاشتن ارزن و لوبیا سویا آغاز کرده بودند. در قارهء امریکا پنج هزار سال قبل زرع نمودن جواری، کدو، حبوبات و پنبه را آموخته بودند.

8 هشت هزار سال قبل در آسیای میانه، آسیای صغیر، فلسطین، شمال بین النهرین و بعدها بطور روز افزون شش هزار سال قبل در مصر و سومر فرهنگ کشاورزی بوجود آمد. کشاورزی ابتدائی توسط شکار اکمال گردید و بعدآ مالداری بوجود آمد. کشاورزی کولنگ (کج بیل زدن) 10ده هزارسال قبل و بعدآ کشاورزی سیار در حدود 5پنج هزارسال قبل در شرق نزدیک پا به عرصه ای وجود نهاد.

با بررسی موقعیت انقلاب نوسنگی که در بالا تذکر یافت، میتوان چنین نتیجه گیری نمود:

ماموتها زندگی خویشراقربانی پیشرفت و تکامل انسان و فرهنگ نموده است.

جالب است، که بدانیم؟؟؟

"هلال حاصلخیز" - قلمرو فلسطین، لبنان، سوریه، ترکیه مرکزی و جنوبی، قسمت از بین النهرین، ایران و آسیای میانه را چنین مینامند. فقط در همینجا، برای اولین بارفرهنگهای محصولات کشاورزی و مالداری شروع به رشد نمود.

کشف کشاورزی و مالداری، طبق نظر علما آینده ای بشریت را تعین و مشخص نمود. ازین به بعد یک دورنمای پیشکی و بی نظیر برای افزایش غذا در زندگی انسان بوجود آمد. کشاورزی یک مقدار ضروری محصولات تولیدی را تآمین مینمود. مالداری نه تنها منبع گوشت، پوست و چربی (روغن) بود، بلکه بعد ها انسان دوشیدن احشام و محصولات شیری را آموخت. از احشام همچنان درهنگام خیش زنی، انتقال بار و سواری استفاده میگردید. فورمهای جدید اقتصادی زمینه را برای زندگی اسکانی مهیا نمود که در نتیجه آن دهکدهها با خانه های مستحکم و ساختمانهای مزرعی بوجود آمد.

زمینداران از مالداران جدا گردیدند

همچنان در عصر نوسنگی، چندین کشفیات مهم و حیاتی تحقق پذیرفت. انسان استفاده از سفال را آموخت، در آغاز دیوار های خانه هارا می پوشاندند و بعد ها ازآن خشت خام می ساختند و متعاقبآ خشت پخته را ساختند. دست آورد بسیار عمده، پیدائیش سرامیک بود، درعمل این اولین مواد فرعی (مصنوعی) بود که توسط انسان کشف گردیده است. این اختراع بطور فوق العاده جیره غذائی انسان را تغییر داد. از آن به بعد امکانات استفاده از غذای جوشانده شده، سرخ شده و پخته شده بوجود آمد یکی از دست آوردهای عمده این عصر رشد و اکمال تخنیک تولید و افزار کار است.

لباس انسانهای باستان

نخست ازهمه، انسانهای مغاره دوختن را آموختند، آنها لباس میساختند، پوستهارا بوسیله ای سوزن استخوانی میدوختند، آنها گاهی اوقات لباسهای شانرا از مهره ها و دانه های که ازسنگهای رنگه و یا صدف که سوراخی در وسط داشت، تزئین می نمودند. آنها گردنبندها و دستانه هائی که از دندانهای حیوانات، استخوانهای فیل و سنگها ساخته شده بود با خویش حمل مینمودند. درآنزمان، اولین طراحان و تنظیم کنندگان مود و پیشن بوجود آمدند.

 

نمونه ای از لباسهای پوستی انسان مغاره نشین

در دوره نو سنگی نخ ریسی کشف گردید، یکجا با نخ ریسی نساجی بوجود آمد که درنتیجه ای آن، انسان یک مواد مصنوعی دیگر، یعنی کتانرا کشف نمود.

تزئین مغاره ها

انسانهای مغاره مناظر شکار را در روی دیوارهای مغاره ترسیم مینمودند، رنگها از سنگهای خورد و ریزه شده (پودر) تهیه می گردید. این انسان های باستان بخاطر روشنائی چراغهای از خزهء سوزان که از چربی حیوانات زه میگرفت استفاده می نمودند. ایشان در سنگ تصویر یک زن بسیارفربه و یا زن حامله را کنده کاری می نمودند و فکرمیکردند که او موفقیت و کامیابی را برای شان به بار میآورد.

تنوع فورم فعالیت منجر به پیدائیش مناسبات جدید مالکیت گردید، که در نتیجه آن بعوض کلکتیف سابقه، خانواده ای جداگانه قرار گیرفت، واین خانواده صاحب توته زمین، احشام و فهرست از محصولات تولید را دراختیار خویش داشت. خانواده ها در اجتماعی طائیفوی متحد میگردیدند و نژادهای مرتبط (خویشاوند) قبیله را تشکل میدادند. بدینگونه اشکال جدید روابطات متقابل بین انسانها بوجود آمد.

بسیار جالب است، اهلی نمودن حیوانات وحشی یکی ازدست آوردهای انقلاب سنگی جدید است، اما بعضی ازمحققین آنراعوامل مذهبی میشمارند. نفوس جنوب غرب آسیا، بخصوص بین النهرینی ها به خداوند یکتا سجده و عبادت مینمود. ازفورمهای شاخ های نیمه ماه مانند و شاخهای آهو بمثابهء حیوانات متضررشده و قربانی شده استفاده مینمودند. برای آنکه دخائیر حیوانات قربانی شده را داشته باشند، آنها را در اسارت نگهداری مینمود ند. گوشت و پوست حیوانات توسط انسانها بمثابه ء موادفرعی (جنبی) استفاده میگردید و استفاده آنها به مقاصد مذهبی بود. بدین گونه مفکورهء در مورد تدفین حیوانات بزرگ در مذاهب باستان لمس میگردید.

شکارچیان و فراهم آورندگان از خویش و از طبیعت مواظبت مینمودند، اما ایشان بطور دائیم درست درک نمی نمودند که در جهان ماحول ما چه اتفاق می افتد. شکارچی توسط همان (عین) نیزه چندین بار، جانور وحشی را به قتل میرساند وباالاخره به فکر کردن شروع نمود و متوجه شد که نیزه " سعادت " است و در جوهر نیزه قوت و نیروی نیکو (مهربان) نهفته است. همین خاصیت های غیر عادی و افسونگر را به هر شئ عادی نسبت میداد. چنین اشیاء را مقدس می نامید. حتی نباتات «مقدس» شمرده میشد. مثلآ، درخت بسیار بلند و قوی میتوانست مقدس و«حمایه گر» اجتماع قبیلوی منسوب گردد. فکر مینمودند که روح این درخت انسانها را کمک می نماید.

 

فالگران (روحانیون) قبل از شکار تصاویر جانوران وحشی را در دیوار های مغاره ترسیم می نمودند و این تصاویر را با سر نیزه به کو بیدن می گیرفت. گویا، توسط این عمل شان، روح این جانور را "کشته اند" و فکر میکردند که میتوانند جسد او را در روز شکار به بسیار سهولت از پا در آورد.

افسونگران هندوستانی که طلب باران میگردیدند، دست به استدعا بلند می نمودند و بام خانه را آب پاشی میکردند.

جامعه قبائیل اولیه عقیده بر آن بودند که افسونگران توسط دعاء و مناجات شان میتوانند ضربه بر دشمنان وارد نمایند و عمل نیک را برای دوستان شان انجام دهند. افسونگران را احترام می نمودند و از آنان هراس داشتند. اما، آنها بخاطر زحمات شان، دستمزد اضافه تر از سائیر اعضای خانواده و قبیله کسب نمی کردند.

انسانها درک آنرا نداشتند که چگونه بشریت در روی زمین بوجود آمده است. شکارچیان جامعه اولیه فرض مینمودند که اجداد و نیاکان آنها حیوانات بودند. هرطائیفه یک نوعی از جانور را بمثابهء اجداد خویش محسوب می نمودند. زمانیکه شکارچی معاصر آسترالیائی از طائیفه ای دینگو در صحرا (جلگه وسیع بی درخت) با این سگ وحشی رو برو شد او نمیتوانست به او ضرربرساند، مردها درهنگام جشنها ماسک دینگو را می پوشند و وجود شان را از رنگ پوست سگ رنگ آمیزی می نمایند و به رقص می پردازند و حرکات او را تقلید می کنند، و به سگ دینگو کلمه ای برادر خطاب می گردد.

گاهی اوقات، در پهلوی منازل برش درشت از سنگ و یا چوب تصویر جانور مقدس ایجاد و گذاشته میشد. و شکارچیان جامعه اولیه، تصویر آن جانور را که قبیله اش بنام او یاد میگردید در وجود خویش حمل می نمودند.

عقیده انسانها در آن است که قدرت توانمند وفراگیر (درهمه جا موجود) = ارواح و خدایان  وجود دارند و همین عبارت از مذهب است.

انسانهای جوامع قبیلوی عاقلانه و آگاهانه آموختند که با طبیعت مبارزه نمایند. اما، حریق وحشتناک درختان، سیلاب، زلزله ها و امراض گوناگون انسانها را به وحشت میانداخت، نا کامی وشکست در شکار باعث تهدید گرسنگی مرگبار میگردید. و آنها راه نجات از تباهی های زیاد را نمیدانستند. عدم اطمینان، هراس و بیم انسانها را ترک نمی نمود. وحشت در مقابل مرگ، خوف طبیعت اراده ای انسانرا ضعیف ساخته بود. اجداد ما میخواستند ازین احساس ها رهائی یابند، و برای خود" دفاعگر" قدرتمندی را جستجو نمایند. درتخیلات مذهبی، و تفکرات در مورد دنیای آخرت، جائیکه نه غم باشد و نه رنج باشد، در سراغ دلداری و تسلیت و کمک بودند.

شعور انسانها به رشد خویش ادامه میداد. آنها میدیدند که چگونه نباتات نمو مینماید، چگونه آفتاب غروب مینماید، چگونه زمستان به بهار مبدیل میگردد. مگر واضحآ، آنها نمیتوانستند توضیح نما یند که چرا این همه و چه گونه اتفاق میافتد. حالا به سادگی میتوان درک نمود که جهان چگونه تشکل گردیده است. بعد ازین، برای ما آسان است که تجربه هزارها ساله ای بشریت را ورق زنیم. درعصر ما تخنیک و علم به نیروی قوی مبدل گردیده است که مطیع انسانها است. انسانهای اولیه این چنین تعمیم دانشهای بشری را در اختیار شان نداشتند. جائیکه دانش وجود نداشته باشد، احساس عدم اطمینان به خویش بوجود میآید. تمام چیزهائیکه برای انسانها روشن بودند، آنها او را بمثابه اراده خداوند قدرتمند توضیح میدادند و جرئت مباحثه با این اراده را نداشتند.

مذهب زمانی بوجود میآید، وقتیکه انسانها بسیار بخواهند جهان و محیط ماحول را تغییر دهند، اما برای این تغییر فاقد نیرو و توان باشند. بهمین خاطر، انسانها او را فقط درتصورات مذهبی خویش در میآورد.

 

در افغانستان نيزهم زمان با اين دوران، گروه انسان‏های پراگنده، در كنارههای چشمه ‏سارها و رودخانه‏ها و دشت‏های متعدد و جنگل‏های گسترده و نيم گسترده و غارها و شكاف كوه‏های آن، سازمان ابتدايی زندگی خود را بنيان نهادند و از طريق گردآوری ميوه‏ها، دانه‏ها و ريشه‏های گياهی و شكارجانوران و صيد ماهی، با استفاده از ابزار سنگی و شايد چوبی يا استخوانی امرار معاش می‏كردند.

شاد روان علی احمد کوهزاد دراثر خویش «فروغ فرهنگ » ، اهلی ساختن حیوانات و آغاز کشت زمین را بمثابه دوعامل مشخص دوره حجر معرفی نموده و درمورد زندگی باشندگان افغانستان دردوران حجرچنین می نویسد:

 (همان طوریکه قره کمر مراتب زندگانی قدیم حجر را به ما معرفی نموده، «مندیگگ» در50 کیلومتری شمال غرب قندهار بین وادی ارغنداب و هیرمند تحول زندگانی دوره جدید حجر را با مراتب مختلفه آن در طی دوره «کلکولیتیک» (دوره ایست از دورههای جدید حجر که طی آن افزار سنگی صیقلی وظروف سفالی یکجا مورد استعمال قرارداشت) و دوره برونز یا مفرغ را در مرور سه هزار سال ق. م. آشکار میسازد. مندیگگ بما نشان میدهد که با شندگان پنج هزار سال قبل از امروز که حیوانات اهلی در اختیار خود داشتند به کرانه های رودخانه های بزرگ چون « اندوس» و «اکسوس» منجمله هیرمند که (نیل افغانستان) است و درقسمتهای وسطی و سفلی خود هوای معتدل دارد، فرود آمده و به گله داری مشغول بودند و از مالداری و زمینداری و شکار امرار حیات مینمودند. ایشان هنوز ساختن سر پناه را از گل و خشت بلد نبودند بلکه درچیزهای مرکب از ساقه و شاخسار درختان زندگی میکردند. ساقه هائی ازدرختان را به اصطلاح امروز مانند دیرک چیزی در نقاط دایره شکل در زمین گور میکردند و نوک های سر ساقه های درختان را بهم با شاخه های دیگر می بستند و روی آن خس و خاشاک و برگ و بوته انبار میکردند و بدین ترتیب چیزی بدست می آمد که سر پناه و منزل آنها بود) .

شاد روان علی احمد کوهزاد دراثردیگر خویش«افغانستان قبل ازاسلام» در باره حیات آریائیها درمرحلۀ آخیر عصر سنگی چنین مینویسد :

«آریائیها در حدود ۲۵۰۰. ق م. که در باخترمسکون بودند و بدورۀ آخیرعصرسنگی اروپا مطابق است، تا درجه ده نشین شده و بعلاوه حیات مالداری و کوچی بزراعت هم توجه نموده اند. درین عصراسپ و بعضی حیوانات مفید دیگر مثل نرگاو، ماده گاو، گوسفند، و سگ را اهلی نموده اند.

صنعت نزد ایشان درین وقت و درقرن مابعد منحصر به ساختن ظروف چوبی بود مانند قبائیل نورستانی امروزی ظروف چوبی خیلی مورد استعمال شان بود. از فلزات مس و حتی طلا راهم میشناختند و تیرهای شان یک نوع پیکان فلزی داشت که ممکن مسی بوده باشد. ازاسلحه علاوه برتیر و کمان، گرز و فلخمان نیز داشتند و حین محاربات به گادیها سوارشده حمله مینمودند.

البسه شان عموماٌ ازپشم گوسفند و پوست حیوانات تهیه میشد. زن و مرد به آرایش علاقه زیاد داشتند. آنها کره، گلوبندهای طلا و مردها بازوبند بسته میکردند. تغذیه شان عموماٌ مرکب ازلبنیات بوده به شکار اشتیاق زیاد داشتند. موسیقی، اتن و رقص در میان شان بسیار معمول بود. »

فردوسی بزرگ در بحث جامعه شناسی خویش در شاهنامه این مرحله از تکامل بشریت رامربوط به زمان سلطنت طهمورث پورهوشنگ که پس از پدر تکیه بر سریرسلطنت زد، چنین بیان میدارد:

هرآنچیزکاندرجهان سودمند — کنم آشکاراگشایم زبند

پس ازپشت میش و بره پشم و موی — بریدو برشتن نهادند روی

به کوشش کرد ازو پوشش برای— بگردن ُبدهم او را رهنمای

زپویندگان هر ُبد تیز رو — خورش کرد شان سبزه و کاه و جو

رمنده د دان را همه بنگرید — سیاه گوش و یوز ازمیان برگزید

بچاره بیاوردش ازدشت و کوه — به بند آمدند آنکه ُبد زان گروه

زمرغان مرآنرا که ُبد نیک تاز — چو باز و چو شاهین گردن فراز

بیاورد و آموختن شان گیرفت— جهانی بدو مانده اندرشگفت

 

بعد ازپرورش و اهلی نمودن حیوانات، طبق بیان فردوسی بزرگ طهمورث به جنگ دیوها میرود زیرا که دیوها نمیتوانستند با خوشبختی و سعادت مردم و ترقی و تعالی کشور موافق باشند. دیوها درتاریخ ادبیات اساطیری ما سمبول و نشانه ای ازبدی و (بیم رسانی) اند. همیشه در تقابل با نیکی و صلح و سعادت مردمان قرارداشتند و نمیتوانستند شاهد خوشی مردمان باشد. بهمین لحاظ علیه طهمورث قیام نمودند.

چون دیوان بدیدند کردار او— کشیدن گردن زگفتار او

طهمورث را در تاریخ ها بنام طهمورث دیوبند مینامند زیرا پس ازآنکه دیوها علیه کردار و پندارنیک او قیام میکنند، طهمورث به نبرد ایشان میشتابد:

چو طهمورث آگه شد ازکارشان— بر آشفت و بشکست بازارشان

همین جاست که دیوان پس ازقبول شکستهای پی هم به عذر سرمیگذارند، و به بهای کرداربدی خویش وعده میدهند که هنرنوشتن را به طهمورث آموزش دهند. فردوسی بزرگ درین باره میګوید:

که مارا مکش تا یکی نو هنر— بیاموزی از ما کت آید ببر

چو آزاد گشتند ازبند او— بجستند ناچار پیوند او

نبشتن به خسرو بیاموختند — دلش رابر دانش برافروختند

نبشتن یکی نه که نزدیک سی — چه رومی چه تازی و چه پارسی

چه سعدی چه چینی و چه پهلوی — زهرگونه کان همی بشنوی

جهاندار سی سال از این بیشتر— چگونه پدید آوریدی هنر

برفت و سرآمد برو روزگار— همه رنج او ماند ازو یادگار

بدین گونه ابتدای نوشتن را حضرت فردوسی در تاریخ ادبیات ما مربوط به عصرروستا نشینی یا عهد صیقل میرساند.

(لقب عصرشکار و زندگی جمعی- وحشت (بربریت) ، زمینداری و مالداری بربریت با آن حقائیق که خلقت کنندهءآن انسان عاقل بود در مغائیرت و تضاد قرارنمیگیرد. تمائیز او از موجودات دیگر اینست که او صاحب خرد است، یعنی دارای استعداد تفکر انتزاعی، تعمیمی و ادراکی میباشد. اما این بدان معنی نیست که او در همهء مسائیل همیشه درست عمل مینماید. عقلانیت (خرد) از پیش شرطهای فرهنگ است. اما فقر فرهنگی در تظاهر نا شائیسته اوست. چنین است راه (جهت) انسان: از وحدت با طبیعت بخاطر شکار، بعدآ از شیوه های اقتصاد کشاورزی و مالداری، بعد تر به اقتصاد صنعتی.) ص. 29. کتاب مطالعات فرهنگی (کلتورولوژی)

 

ادامه دارد . . .

 

منابع :

 

полный курс А. А. Горелов

Культурология В Вопросах и ответах

За три ДНЯ

Если хочешь сэкономить время-это книга для тебя

стр. 26، 27، 28، 29، 30

درس کامل

آ. آ. گوریلوف

مطالعات فرهنگی (کلتورولوژی) : پرسش وپاسخ

درطول سه روز

اگر می خواهید به وقت صرفه جویی نمائید، این کتاب برای شما مناسب است.

صفحات: 26، 27، 28، 29، 30

اثرعلی احمد کهزاد«افغانستان قبل ازاسلام» سال 1315 فصل اول (آریا ورته یا مهد پرورش آریائیها) که به این تازگیها توسط بنیاد فرهنگی کهزاد در سایت آریائی نشر گردیده است.

 - علی احمد کوهزاد «فروغ فرهنگ »

اقتباس ازمقاله های فرهنگ وعلم فرهنگ شناسی نوشته صاحب این قلم

- کتاب نام وننگ. تولد دوباره خراسان کهن درهزارهء نوبامقدمهء دکتورمسعود میرشفاهی نوشته سلیمان راوش. (کتاب پیشین، شاهنامه، ص۱۱-۱۲) ص۲۶، ۲۷، ۲۸نام وننګ

افغانستان پيش از تاريخ (از: مهدیزاده کابلی (سایت دانشنامه آریانا)

- سایت های انترنیتی در مورد انسانهای اولیه

 

آدرس برقی :

 

bamyan_7@hotmail. com

zaherdaqiq@gmail. com

 

 

ظاهر دقیق – هالند

  

 

 






July 13th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي